تجربه گرافی

تجربه نگاشت ها

تجربه گرافی

تجربه نگاشت ها

۱

تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها از آن دسته موضوعاتی است که الحمد لله در دانشگاه هر کسی خودش را درباره آن صاحب نظر می داند. هر وقت در دانشگاه به بحثی مثل تفکیک جنسیتی بر میخورم هر دانشجو و غیردانشجویی کلی اطلاعات درباره آن دارد و کلی هم درباره عقیده خود پافشاری می کند.

اصولا دو دیدگاه خیلی ضد هم و متناقض درباره تفکیک جنسیتی وجود دارد.عده ای قائل به این هستند که دانشگاه های ما به شیوه غربی طراحی شده و مدرنیته باعث می شود که دانشجویان با ورود به دانشگاه تحت آموزش ها و فرهنگ غربی قرار بگیرند. دانشجویی که تا دیروز در کلاس های دبیرستان های تک جنسیتی حاضر بوده است و تحت تعالیم معلمان هم جنس خود قرار گرفته است، حالا نباید به صورت افسارگسیخته و آزادانه وارد چنین فضایی شود و اصولا برای حفظ دانشجویان از این شرایط بحرانی و وضع خطرناک،باید تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها صورت بگیرد.

در آن سوی ماجرا عده ای هستند که معتقدند اصولا این کار هیچ کمکی به پیشرفت مملکت نخواهد کرد. بالاخره پسر و دختر در جامعه باید جایی با همدیگر روبرو شوند و چه جایی بهتر از بستر فرهنگی و علمی دانشگاه تا شناخت و ارتباط از جنس مخالف در یک بستر مناسب شکل بگیرد. با تفکیک جنسیتی تنها منابع کشور به هدر می رود و استادی که می تواند کلاس را با حضور مثلا ۶۰ دانشجوی دختر و پسر برگزار کند، باید حالا دوکلاس ۳۰ نفره برگزار کند. اصولا مگر از آرمان های انقلاب این نبود که زن و مرد مسلمان در فضایی اسلامی به کار و فعالیت بپردازند و چه فضایی بهتر از دانشگاه؟ اندیشه های سنتی به درد اداره جامعه در این مورد خاص نمی خورد و دانشجو را باید دارای هویت فرهنگی دانست و از او حمایت کرد.


۲

خب اگر تا اینجای کار را دقیق دنبال کرده باشیم متوجه می شویم که هر گروه دلایلی منطقی برای دفاع از حرف های خود دارند و بخاطر همین است که انقدر سفت و سخت از اندیشه های خود دفاع می کنند. شاید هر کدام از ما در جایگاه هر کدام از دوگروه قرار بگیریم بتوانیم کاملا گروه دیگر را نقد و از صحبت های خودمان دفاع کنیم.

پس در اینجا تکلیف دانشجو و نظام علمی و آموزشی کشور چیست؟ آیا باید دانشجویان را از لحاظ فکری و فرهنگی به سمت فضایی سوق دهیم که در آن،اکثریت طرفدار جداسازی جنسیتی دانشگاه ها بشوند و یا باید از این اندیشه دفاع کرد که دانشگاه فضای علم و دانش است نه فضای امنیتی و اخلاقی؟


۳

تا به حال افراد و گروه های مختلفی از هرکدام از عقاید بالا حمایت کرده اند و همانطور که خودتان هم بهتر می دانید هر از گاهی قدرت در میان این گروه ها دست به دست شده و فضای امروزی، حاصل تغییر چندین و چند باره سیاست های فرهنگی در دانشگاه ها بوده است. حال در این بلبشوی فرهنگی در دانشگاه ها تکلیف ما چیست؟ باید به کدام آمار اعتنا کنیم چه اینکه طرفداران هر گروه آمار های رضایت بخشی از نتایج اجرای عقاید خود در فضای دانشگاه و نتایج نگران کننده و اسفناک اجرای طرح های گروه های رقیب ارائه می کنند. عده ای از گسترش فساد اخلاقی در دانشگاه ها می گویند و عده ای از افت محسوس کیفیت تحصیلی و کاهش رقابت در دانشگاه می گویند و عده ای از هدر رفت منابع در فضایی که به شدت از نطر بودجه های تحقیقاتی در مضیقه قرار دارد داد سخن در می دهند. حال تکلیف چیست؟


۴

به شخصه معتقدم اجرای هیچ کدام از طرح هایی که امروز طرفداران دو آتشه ای دارد نمی تواند به افزایش سطح فرهنگی  دانشگاه ها کمک چندانی کند. دانشجویی که مجبور شده است در دانشگاهی درس بخواند که در کلاس ها با هم جنس خود هم کلام و هم صحبت باشد و در راهرو ها و صحن عمومی دانشگاه با همه نوع آدم و جنسیتی روبرو شود، نمی تواند آرامش ذهنی لازم را در خود بیابد و قطعا حس کنجکاوی خود را اقناع شده نخواهد یافت. او در کلاس با استادانی روبرو می شود که همه روزه در کلاس های پسران و دختران تدریس می کنند و در حین کلاس صدای خنده های دانشجویان کلاس کناری را می شنود که از قضا از جنس مخالف او هستند. و این ها که گفتم تنها بخش های بسیار کوچکی از آسیب های جدی است که اجرای هر کدام از عقاید مختلف به همراه خواهد داشت.

اما واقعیت اینجاست که معماری دانشگاه های ما با روحیات هیچ کدام از دانشجویان پسر و دختر متناسب نیست. در هر دوره ای که هر شخص با تفکر خاص خود به ریاست عمرانی دانشگاه ها رسیده است، نوع خاصی از معماری در دانشگاه ها حاکم شده است که این معماری غالبا پسرانه بوده است.

راه حل واقعی که به نظر من می تواند کلید حل مشکلات دانشگاه ها باشد، ایجاد ساختار های دانشگاهی متناسب با روحیات و خلقیات پسران و دختران در جامعه اسلامی است. امروزه در دانشگاه هایی که از ابتدا ساختار آنها با توجه ارزش گذاری بر معیار های اسلامی در حوزه های مختلف ساخته شده است - مثل دانشگاه الزهرا (س) و امام صادق (ع) - دارای بازدهی علمی و فرهنگی بسیار مناسبی در مقابیه با دانشگاه های مشابه خود دارند و این مسئله گویای این مطلب است که اگر دانشگاهی با توجه به روح اسلامی حاکم بر جامعه اسلامی طراحی و مدیریت شود، بسیاری از مشکلات به خودی خود در آن موضوعیت نخواهند یافت.

حال تکلیف دانشگاه هایی که الان در کشور موجودند چیست؟ آیا باید همه آن ها را تخریب کرد و از نو ساخت؟ پاسخ منفی است. می توان در این دانشگاه ها با ایجاد پردیس های علمی مختلف و با طراحی مجدد ساختار های دانشگاه بر اساس معیار هایی که متولیان فرهنگی اصلی جامعه (نظیر شورای عالی انقلاب فرهنگی) تصویب کرده اند، از مشکلات موجود کاست و حرکت پرشتاب علمی کشور را در فضایی که از نظر فرهنگی مطلوب تر و به آرمان های انقلاب اسلامی نزدیک تر است، سریعتر ساخت. 


و مردان و زنان با ایمان ، دوستان یکدیگرند ، که به کارهای پسندیده وا می دارند ، و از کارهای ناپسند باز می دارند ، و نماز را بر پا می کنند و زکات می دهند ، و از خدا و پیامبرش فرمان می برند. آنانند که خدا به زودی مشمول رحمتشان قرار خواهد داد ، که خدا توانا و حکیم است. (توبه-۷۱)

  • امیر
نمیدانم قِیدار را خوانده اید یا نه ، ولی در داستان قیدار چیزی که بیش تر از همه داستان توجه مرا به خود جلب کرد شهلا بود ، همسر قیدار که قبلا توسط دار و دسته شاهرخ قرتی مورد آزار قرار گرفته بود ولی قیدار او را از چنگال آن ها رهانید و به عقد خود در آورد. اولین سفر آن ها به سوی اصفهان بود، تخت فولاد یعنی جایی که پدر شهلا در آن دفن بود اما در بین راه بر اثر تصادف خودرویشان با یکی از کامیون های گاراژ قیدار ، شهلا بیناییش را از دست داد.

شهلای قصه بجای اینکه خانه نشینی و عزلت گزینی را انتخاب کند، ستون و تکیه گاه قیدار شد و امور "لنگر پاسید" یعنی همان محلی را که قیدار ساخته بود تا کشتی نجاتی باشد برای مردم سیاه و سفید روزگار در دست گرفت و پا به پای قیدار چونان ایستاد که قیدار نمیتوانست بپذیرد که او چطور نابیناست.

نقش زن در زندگی مرد چنان مهم و اساسی است که "زن می تواند مرد را به عرش ببرد یا به فرش بزند". زن اگر اهل تقوا و عفت باشد چنان این رایحه خوش را در جای جای زندگی پراکنده می کند که عطر خوش این خانواده به عرش می رسد. زن می تواند از مردی بی قید و بی حیا ، شخصیتی بسازد که دل در گرو محبت اهل بیت دهد و مقید به آداب شرعیه شود. و زن بی قید از مردی پاک و پرهیزگار شخصیتی می سازد که ...

داستان زُهیر را حتما شنیده و دیده اید. وقتی پیک حضرت اباعبدالله(علیه السلام) به نزد زهیر پسر قین آمد او گفت بروید من بعدا به نزد او خواهم رفت. همسر زهیر بر او نهیب زد که وای بر تو، پسر رسول خدا تو را می خواند حال آنکه تو پاسخ او را نمی دهی؟

زهیر بی درنگ به نزد حضرت شتافت و اینگونه شد که بواسطه همسرش به رستگاری رسید. البته گاهی هم زنی هرچند با تقوا باشد نمیتواند در همسرش تغییری ایجاد کند، مانند بانو آسیه همسر فرعون ، اما مسلما زن به عنوان رکن اصلی تربیت فرزندان می تواند فرزندانی را به اجتماع تحویل دهد که باعث ایجاد تغییرات مثبت در جامعه گردند.

همه  این ها را گفتم تا بدانید نقش زن در خانواده تا چه اندازه محوری است.


اما آیا می شود همه درد ها را گفت؟

عزیزان من، از تجربه دیگران عبرت بگیرید تا خود به عبرت دیگران تبدیل نشوید، چه بسیار برگ های وعده ای که با خزانی می افتند و چه بسیار حرف ها که حاشا می شوند. بپرهیزید از کسانی که در ظاهر عفیف و پاک هستند و در باطن چونان ماری خفته تا نیش بر مردمان زنند. بپرهیزید از پسران و دخترانی که در پشت نقاب مذهبی خود باطنی چونان زشت دارند که شما را لحظه ای تاب تحمل آن نخواهد بود. و بپرهیزید از آنان که آن قدر غرق در هوس ها هستند که پرده ای از گناه بر چشمان آنها دوخته شده و از دیدن و شنیدن و فهمیدن حقایق ناتوانند.

بپرهیزید از انسان های بی حیا که " هرکه حیــا ندارد، لاجرم دیــن ندارد"

دعا کنید تا خداوند غم و اندوه را از دلهای همه ما بزداید و بجای آن اطمینان و ایمان و آرامش را جایگزین کند.


الا بذکر الله تطمئن القلوب

  • امیر

خواهرم دو سال پیش در مقطع دکتری حرفه ای یک دانشگاه قبول شد. همه ما خیلی خوشحال بودیم اما پدرم نگران بود، چون دانشگاه محل تحصیل خواهرم شهرستانی دور از خانه بود. ما نگرانی او را درک نمی کردیم چون می دانستیم خواهرم در خانواده ای مذهبی پرورش پیدا کرده و امکان ندارد با دور بودن از خانه خطری او را تهدید کند ، اما پدر همچنان نگران بود....

روزها گذشتند و گذشتند تا اینکه بعد از مدتی متوجه شدیم خواهرم دیگر تقیّد سابق را به حجابش ندارد. گاهی پیش می آمد که برای خرید از خانه بیرون می رفت ولی فقط مانتویی به تن داشت و گاهی با ما که بیرون می آمد چادرش را در خانه می گذاشت، شاید به بهانه اینکه چادرش را شسته است و هنوز خشک نشده، و پدر همچنان نگران بود ....

سال دوم که برای جابجا کردن وسایلش به شهرستان رفتیم، فهمیدیم دوستانی که خواهرم با آنها بیشتر حشر و نشر دارد دخترانی هستند که هیچ شباهتی با او ندارند. برای ما مسئله زیاد مهم نبود چون باور داشتیم خواهرم می داند که دارد چه کار می کند و حتما برای این با آنها دوست شده تا در آنها تغییری ایجاد کند و شاید آن ها را به راه بیاورد. این باور ما بود ولی پدر همچنان ....

باز هم روزها سپری شد تا اینکه در یکی از روزهای پاییزی ، تلفن پدر به صدا در آمد. آن طرف خط صدایی محکم می گفت که خواهرم در کلانتری است و پدر باید برای ارائه توضیحات به شهرستان برود. شاید هم خواهرم در بیمارستانی بستری بود و یا حتی ...



پدیده ای که این روزها خیلی در دانشگاه من را آزار می دهد این است که پسران و دختران وقتی وارد دانشگاه می شوند با ظاهری مناسب و مذهبی روزها را سپری می کنند اما بعد از مدتی اوضاع کاملا دگرگون می شود و دیگر این پسر/دختر ، آن انسان سابق نیست. چه چادر ها که از سر دختران این سرزمین برداشته می شود و چه پرده های حیا که از جلوی چشم جوانان برداشته می شود.

خیلی سخت است که بخواهیم بگوییم خانواده یا خود فرد یا دانشگاه یا فضا مسئول بوجود آمدن چنین اوضاعی است. چه بسیار دختران و پسران که با همان تفکرات و منش هایی که وارد دانشگاه شده اند از آن خارج می شوند و چه بسا کسانی که دانشگاه پله ای برایشان می شود تا قدم قدم به سوی الله گام بردارند. اما وقتی دختری بعد از دوسال حضور در فضای دانشگاهی تبدیل به انسانی بی قید و بی تفاوت می شود که دلخوشی ها و سرگرمی هایش تن خیلی ها را به لرزه در می آورد، وقتی پسری بعد از حضور در دانشگاه تبدیل به کسی می شود که محرم و نامحرم برایش تفاوتی ندارد، چه کسی مسئول است؟

تربیت خانوادگی و محیط فرهنگی که بعضی در آن رشد یافته اند ایجاب می کند با ورود به فضای بازی به نام دانشگاه درونیات خود را به نمایش بگذارند و از پوسته قبلی خود خارج شوند. اما براستی پاسخ خون دل هایی را که خانواده ها از فرزندانشان می خورند چه کسی می دهد؟

چرا نباید در دانشگاه نهادی وجود داشته باشد تا دانشجویان را از نظر دینی و فکری از این تهاجم وحشت انگیز فرهنگی حفظ کند؟ آیا براستی برخی فکر می کنند با فعالیت های سلیقه ای و گاه و بیگاه حراست دانشگاه ها می توان دانشگاه و دانشجویان را در مقابل میکروب های فرهنگی و سیاسی واکسینه کرد؟ بر فرض که در دانشگاه توانستند جلوی فردی که در قلب خود مرض دارد بگیرند، با خیابان ها و نیمکت ها و کوچه ها و خانه ها و ... چه خواهند کرد؟

آیا مجموعه های بسیج دانشجویی و جامعه های اسلامی و کانون های قرآنی دانشگاه ها از نظر فرهنگی به چیزی بیش از نصب بنر های سخنان رهبری(حفظه الله) و برگزاری برنامه های کوتاه برد و حداکثر میان برد فرهنگی فکر می کنند؟ آیا براستی این مجموعه ها توان فکری،مالی، مدیریتی و فرهنگی لازم را برای پیشبرد اهداف عالی اتقلاب در زمینه فرهنگی دارند؟

آیا مجموعه هایی نظیر انجمن های علمی ، انجمن های اسلامی و ... خود به لحاظ فرهنگی از ساختار درستی برخوردارند؟ آیا موازین شرعی حداقلی در آنها رعایت می شود؟ و به طور کلی خط مشی این گروه ها به لحاظ فرهنگی توسط چه مرجعی تعیین می شود؟ گو اینکه شاهد اتفاقات و مسائل هر روزه در این مجموعه ها هستیم.



فترى الذین فى قلوبهم مرض یسارعون فیهم یقولون نخشى أن تصیبنا دائرة فعسى الله أن یأتى بالفتح أو أمر من عنده فیصبحوا على ما أسروا فى أنفسهم نادمین


نشانه اینکه بعضى از مدعیان ایمان از سنخ همان کافرانند این است که مى بینى این بیماردلان به سوى یهود و نصارا مى شتابند و مى گویند: ما بیم آن داریم که بلا بر سر ما آید غافل از اینکه چه بسا خداى تعالى از ناحیه خود فتحى آورده و امرى دیگر که خودش ‍ مى داند پیش بیاورد، آن وقت است که این بیماردلان نسبت به آنچه در دل پنهان مى داشتند پشیمان شوند



  • امیر
کاری ندارم که امروز از ساعت 7 صبح تا 7 شب سر برنامه بودم و کاری ندارم که دیشب بخاطر باز موندن پنجره سرما خوردم و الان که این پست رو می نویسم کلا بدنم کوفته است، اما می گویند قصه هفتاد من کاغذ که بگویی همه پای صحبت هایت می نشینند تا خوابشان ببرد.

امروز در کارگاهی حضور داشتم که در واقع کارگاهی برای فعالین قرآنی بود و از سر تا سر بعضی استانها آمده بودند تا ببینند اساتید قرآنی کشور چگونه از ضعف های موجود در عرصه آموزش حفظ و مفاهیم قرآن سخن می گویند و البته راهکار های آن ها را هم بشنوند.

استاد از این گفت که طبق فرموده رهبر انقلاب ، الان باید لااقل 10میلیون حافظ در کشور داشته باشیم. خب شاید فکر کنید که چقدر این حرف ایده آلیستی است، آن هم از طرف رهبری که خود فرموده است: باید با توجه به واقعیت های موجود آرمانگرایی کرد. خب حق دارید که اینطور فکر کنید اما شاید جالب باشد که بدانید در کشور سودان با 25میلیون جمعیت، 5 میلیون حافظ قرآن وجود دارد !

خب؟ هنوز قانع نشدید؟ نکند فکر کنید آن ها چون عرب زبان هستند قادر به حفظ قرآن هستند. حتی اگر اینگونه فکر کنید من به شما خواهم گفت که در کشور پاکستان بالای 7 میلیون حافظ کل قرآن وجود دارد. هنوز هم شک دارید...؟! 

شاید برای خیلی ها محل سوال باشد که اگر قرآن را حفظ کنیم چه فایده ای برای ما خواهد داشت؟

به این سخنان نورانی که از پیامبر مهربانمان نقل شده توجه کنید:



حافظان قرآن مشمول رحمت خدا، در برکنندگان نور خدا و آموزگاران کلام خدایند.


بی نیازترین مردم حافظان قرآن هستند؛ همان کسانی که خداوند متعال قرآن را در وجودشان جای داده است


قـرآن را تـلاوت کـنـیـد و آن را به خاطر سپارید، زیرا خداوند متعال دلى را که قرآن را در خود دارد عذاب نمى کند.



خب؟ هنوز قانع نشده اید؟ شاید دنبال فایده های دنیوی آن هم هستید؟؟؟ خب اشکالی ندارد، براساس قانون مصوب مجلس شورای اسلامی که هم اکنون اجرایی است، به حافظان کل قرآن مدرک لیسانس در رشته قرآن و حدیث اعطا می شود (دقت کنید منظور مدرک معادل نیست بلکه عین مدرک است). همچنین حافظان می توانند تا مقطع دکتری در دانشگاه دلخواه خود بصورت رایگان به ادامه تحصیل بپردازند.

وقتی به محمدحسین طباطبایی پنج ساله در انگلیس مدرک دکترا اعطا می شود، پس چرا نباید به فعالین قرآنی در کشور توجه شود؟

راستی یادم رفت بپرسم بودجه 1 درصدی قرآنی نهاد های دولتی تاحالا چقدر اختصاص پیدا کرده؟ آیا واقعا در محیطی که ما هستیم یک درصد بودجه به قرآن اختصاص می یابد؟؟؟


پی نوشت-1 :من حافظ قرآن نیستم ولی خیلی دوست دارم که باشم. درست است که مشغله بسیار است اما دعا کنید خداوند دوست یا همسری نصیب من و همه جوانان کند تا دستانمان را بگیرند و مسیر زندگی ما را در راه قرآن قرار دهند.

پی نوشت-2 : در دانشکده ما بودجه نیم درصدی قرآن نمی دانم به کجا اختصاص می یابد اما نماز خانه نیمه کاره دانشکده از ایده آل یک جامعه اسلامی فاصله بسیار بسیار زیادی دارد.

پی نوشت-3 : امروز متوجه شدم در محل کارم از طرف ریاست اتاقی بصورت کاملا زیبا و در شان برای اقامه نماز در نظر گرفته شده تا کسانی که به هر دلیلی وقت رفتن به مسجد را ندارند بتوانند نماز اول وقت اقامه کنند ، خداوند خیرشان بدهد.


لزوم توجه به پرورش حافظان قرآنی/ آمار حافظان قرآن درکشور رضایت بخش نیست

بودجه قرآنی سال 92 در کمیسیون تلفیق مجلس تصویب شد

  • امیر