عاشورا با طعم گناه
یه نفر نوشته بود مردم اومده بودن تعزیه ، همین که نم نم بارون گرفت همه رفتن خونه هاشون حالا همینا تو سر خودشون میزنن و میگن یا لیتنا کنا معک. درباره اینکه بطور کلی اگر یه بار دیگه کربلا تکرار می شد چقدر از ماها تو لشگر امام حسین بودیم و چقدرمون تو لشگر یزید اصلا نمیخوام بحث کنم ، درباره اینکه همین الان امثال من با بعضی کاراشون آبروی شیعه رو می برن و بهونه برای طعن طاعنان میدن اصلا صحبتی نمیکنم، ولی دلم میخواد کمی صحبت کنم درباره اینکه آیا همین الان و همین امروز کربلا و عاشورا در متن زندگی ما جاری نیست؟
فکر می کنید در سال 61 هجری دنیا چه شکلی بود؟ با حالا خیلی فرق می کرد؟ مردم کوفه دقیقا مثل مردم امروز همه شهر های دنیا مشغول زندگی بودند ، کار می کردند ، ازدواج می کردند ، بچه دار می شدند و به مسافرت می رفتند ، تو معامله هاشون به پیغمبر و علی قسم می خوردن و وقتی قرار شد برای امام حسین نامه بنویسن همه گفتن ما که شیعه ایم مگه میشه به یاری پسر رسول الله نریم؟؟؟
اما زمانی ورق برگشت که مردم پیش خودشون حساب و کتاب کردن .... من که زن و بچه ام جز من کسی رو ندارن ، من که همه زندگیم لنگه حالا برم جنگ که چی ، من که هزار تا بدبختی دارم حالا بجنگم یا نجنگم چه فرقی میکنه ، من که .... وغیره. اون زمان هم دقیقا مثل حالا اولویت مردم کاسبی و درآمد و خانواده و ... بود و همه بلد بودن با شعار هاشون از پسر پیغمبر حمایت کنن نه با دست هاشون و پاهاشون...
امروز جامعه ما خیلی شبیه به ایام منتهی به عاشوراست. همه امام حسین رو دوست داریم اما فقط با احساساتمون ! میگیم واسه امام حسین جون میدیم. امام حسین برای امر به معروف و نهی از منکر کشته شد و حالا اگر نصیحتی به یکی از ما مدعی ها بشه تا طرف مقابل رو محکوم نکنیم ولش نمیکنیم. میگیم قربون امام حسین بریم . امام حسین برای اصلاح امور جامعه قیام کرد و حالا اگر بگن آقا روز عاشورا دسته تون راه مردم رو بند آورده با ترش رویی میگیم از خیابون بعدی برو . قانون رو برای بقیه خوب بلدیم اما نوبت به خودمون که می رسه همه چیز استثناست. شعار هیهات من الذله رو به خوبی در صف های نذری موقع تو سر و کله هم زدن نشون میدیم.
میگیم اعتقادات خودمون رو داریم و به کسی مربوط نیست رابطه ما با امام حسین چجوریه ولی با عرض معذرت امام حسینی که تو دهنمون ساختیم چیزی مثل بابانوئل هاست. امام حسین رو میخوایم تا بهمون ماشین و خونه و همسر و بچه بده. انگار دستگاه حسین (ع) دستگاه آرزو برآورده کنیه و اگه حاجتمون رو نداد باهاش قهر میکنیم. واقعا چقدر رفتار هامون بچه گانه است.
گل سرسبد عزاداری ها هم جوون هایی هستن که میان تو خیابون ها تا دلبری کنن و حماقت بالاتر از اون متعلق به کسانی است که میگن قربون امام حسین برم که حتی این جوونا رو زیر بال و پر گرفته اومدن تو مجلس عزاش.... دیگه بقیه اش رو نگم خیلی بهتره.
بیاید اعتقادات و اعمال خودمون رو نه مثل عبدالعظیم حسنی خدمت امام (علیه السلام) که در معرض قضاوت عقل خودمون قرار بدیم. فکر کنیم و ببینیم آیا اگر خودمون جای خدا بودیم چنین اعمالمون رو قبول می کردیم از خودمون؟ آیا ما واقعا حسینی زندگی می کنیم؟ آیا حسینی فکر می کنیم؟ آیا حسینی به مسائل نگاه می کنیم یا ابن زیادی؟ شاید خنده دار باشه اما آیا کسی از ما هست که حاضر باشه حسینی بمیره؟ ما کجاییم؟
ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا