تجربه گرافی

تجربه نگاشت ها

تجربه گرافی

تجربه نگاشت ها

۴ مطلب در فروردين ۱۳۹۳ ثبت شده است

مرحوم آیت الله سید محمد‌هادی میلانی‌(ره) دچار بیماری معده شدند و پروفسور برلون را از اروپا برای جراحی ایشان آوردند و پس از یک عمل سه ساعته و زمانی که ایشان در حال به هوش آمدن بودند، پرفسور به مترجم خود سپرده بود که تمام کلماتی که ایشان در حین به هوش آمدن می‌گویند را برایش ترجمه کند...
، مرحوم میلانی وقتی بهوش می آمد در آن لحظات فرازهایی از دعای ابوحمزه ثمالی را قرائت می‌کرد، مترجم این را برای پروفسور توضیح داد ، پس از این مساله پروفسور برلون، گفت؛ کلمه شهادتین را به من بیاموزید؛ زیرا از این لحظه می‌خواهم روی به اسلام بیاورم و پیرو مکتب این روحانی باشم...
وقتی دلیل این کار را جویا شدند، پروفسور برلون گفت؛ تنها زمانی که انسان شاکله وجودی خود را بدون این که بتواند برای دیگران نقش بازی کند، نشان می‌دهد، در حالت به هوش آمدن است و بنده دیدم که این آقا، تمام وجودش محو خدا بود، در آن لحظه به یاد اسقف کلیسای کانتربری افتادم که چندی پیش در همین حالت و پس از عمل در کنارش ایستاده بودم و دیدم که او ترانه‌های کوچه بازاری جوانان آن روزگار را زمزمه می‌کند، در آن لحظه بود که فهمیدم حقیقت، نزد کدام مکتب است!

پروفسور برلون بعد از آن نیز وصیت کرد که وی را در شهری که مرحوم آیت الله میلانی را در آن دفن کرده اند به خاک بسپارند... هم اینک قبر این پروفسور مسلمان شده در بقعه خواجه ربیع مشهد ، محل مراجعه مردم و افرادی است که حقیقت اسلام را باور کرده‌اند...

  • امیر
ﺳﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻧﺰﺩ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ
ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﻴﻢ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﮐﻪ ﭘﺪﺭﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﮐﺸﺘﻪ ﻗﺼﺎﺹ ﮐﻨﯽ .
ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﯽ (ﻉ ) ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﭼﺮﺍ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮐﺸﺘﯽ؟
ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩ : ﻣﻦ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺷﺘﺮ ﻭ ﺑﺰ ﻭ ... ﻫﺴﺘﻢ .
ﻳﮑﯽ ﺍﺯ ﺷﺘﺮﻫﺎﻳﻢ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﺍﺯ ﺯﻣﻴﻦ ﭘﺪﺭ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﮐﺮﺩ،
ﭘﺪﺭﺷﺎﻥ ﺷﺘﺮ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺳﻨﮓ ﺯﺩ ﻭ ﺷﺘﺮ ﻣﺮﺩ،
ﻭ ﻣﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﺳﻨﮓ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺑﻪ ﭘﺪﺭﺷﺎﻥ ﺿﺮﺑﻪ ﺯﺩﻡ ﻭ ﺍﻭ
ﻣﺮﺩ .
ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﯽ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﺑﺮ ﺗﻮ ﺣﺪ ﺭﺍ ﺍﺟﺮﺍ ﻣﻴﮑﻨﻢ .
ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ : ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﻬﻠﺖ ﺩﻫﻴﺪ .
ﭘﺪﺭﻡ ﻣﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﮐﻮﭼﮑﻢ ﮔﻨﺠﯽ ﺑﺠﺎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ
ﭘﺲ ﺍﮔﺮ ﻣﺮﺍ ﺑﮑﺸﻴﺪ ﺁﻥ ﮔﻨﺞ ﺗﺒﺎﻩ ﻣﻴﺸﻪ،
ﻭ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺗﺮﺗﻴﺐ ﺑﺮﺍﺩﺭﻡ ﻫﻢ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺗﺒﺎﻩ ﻣﻴﺸﻮﺩ .
ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﯿﻦ (ﻉ ) ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺿﻤﺎﻧﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﻴﮑﻨﺪ؟
ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩ.
ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ (ﻉ ) ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﺍﯼ ﺍﺑﺎﺫﺭ ﺁﻳﺎ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﺿﻤﺎﻧﺖ
ﻣﻴﮑﻨﯽ؟
ﺍﺑﻮﺫﺭ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩ : ﺑﻠﻪ . ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ
ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺗﻮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﻤﻴﺸﻨﺎﺳﯽ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﻨﺪ ﺣﺪ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺗﻮ ﺍﺟﺮﺍ
ﻣﻴﮑﻨﻢ !
ﺍﺑﻮﺫﺭ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩ : ﻣﻦ ﺿﻤﺎﻧﺘﺶ ﻣﻴﮑﻨﻢ ﻳﺎ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ .
ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺭﻓﺖ . ﻭ ﺳﭙﺮﯼ ﺷﺪ ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ ﻭ ﺩﻭﻡ ﻭ ﺳﻮﻡ ...
ﻭ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺍﺑﺎﺫﺭ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺍﻭ ﺣﺪ ﺍﺟﺮﺍ ﻧﺸﻮﺩ ...
ﺍﻧﺪﮐﯽ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﺫﺍﻥ ﻣﻐﺮﺏ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺁﻣﺪ .
ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﮑﻪ ﺧﻴﻠﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﺑﻴﻦ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ
ﻭ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩ : ﮔﻨﺞ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭﻡ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺯﻳﺮ ﺩﺳﺘﺎﻧﺖ ﻫﺴﺘﻢ
ﺗﺎ ﺑﺮ ﻣﻦ ﺣﺪ ﺭﺍ ﺟﺎﺭﯼ ﮐﻨﯽ . ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﯽ (ﻉ ) ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ :
ﭼﻪ ﭼﻴﺰﯼ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪ ﺑﺮﮔﺮﺩﯼ ﺩﺭﺣﺎﻟﻴﮑﻪ ﻣﻴﺘﻮﺍﻧﺴﺘﯽ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﻨﯽ؟
ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ : ﺗﺮﺳﻴﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ "ﻭﻓﺎﯼ ﺑﻪ ﻋﻬﺪ " ﺍﺯ ﺑﻴﻦ ﻣﺮﺩﻡ
ﺭﻓﺖ ...
ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻧﻴﻦ ﺍﺯ ﺍﺑﺎﺫﺭ ﺳﻮﺍﻝ ﮐﺮﺩ : ﭼﺮﺍ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺿﻤﺎﻧﺖ ﮐﺮﺩﯼ؟
ﺍﺑﻮﺫﺭ ﮔﻔﺖ : ﺗﺮﺳﻴﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ " ﺧﯿﺮ ﺭﺳﺎﻧﯽ ﻭ ﺧﻮﺑﯽ " ﺍﺯ ﺑﯿﻦ
ﻣﺮﺩﻡ
ﺭﻓﺖ ...
ﺍﻭﻻﺩ ﻣﻘﺘﻮﻝ ﻣﺘﺄﺛﺮ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﻣﺎ ﺍﺯ ﺍﻭ ﮔﺬﺷﺘﻴﻢ ... ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ
ﻋﻠﻴﻪ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﭼﺮﺍ؟
ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﻣﻴﺘﺮﺳﻴﻢ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ " ﺑﺨﺸﺶ ﻭ ﮔﺬﺷﺖ " ﺍﺯ ﺑﻴﻦ ﻣﺮﺩﻡ
ﺭﻓﺖ ...
  • امیر

یک بعد از ظهر بهاری در سایت دانشکده :)

  • امیر

می گویند هر چیز  بهاری دارد و  هر ساله شاهد دو بهار در دانشگاه ها و مراکز آموزشی هستیم .

یکی اول مهر که سال تحصیلی آغاز می شود و دیگری در فروردین که دانشگاه ها پس از نوروز بازگشایی می شوند، اما اهمیت بازگشایی دانشگاه ها بعد از نوروز به این سبب است که همه ساله سیاست های کلی در نوروز توسط مقام معظم رهبری تعیین می شود و دانشگاهیان به عنوان یکی از بازوهای فرهنگی جامعه نقشی بی بدیل و پر اهمیت در پیشبرد اهداف عالی انقلاب اسلامی بخصوص اهداف فرهنگی آن بر عهده دارند.

  • امیر