تجربه گرافی

تجربه نگاشت ها

تجربه گرافی

تجربه نگاشت ها

اولین عرفه با عروس خورشید

يكشنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۳، ۱۲:۱۴ ب.ظ

توی زندگی بعضی از نقاط نقطه های حساس و سرنوشت سازی هستن ، روزای خاصی هستن ، نقاط عطف زندگی محسوب میشن و وقتی به گذشته نگاه می کنیم اون نقاط شاخص هایی میشن که میشه آدم خودشو با اونا بسنجه .

 روز عرفه یکی ازین روزاست ، روزی که خیلی اتفاقای مهمی میتونه توی زندگی هر کسی رقم بزنه و نقطه تحول خیلی چیزا میتونه باشه ، امیدوارم مثل من نسبت به این روز بزرگ ناآشنا نباشین.

 

 

کلا این روزها حال عجیبی دارم و حالی که متغیره ، نمیدونم چیه نمیدونم چجوریه و هیچ ایده ای ندارم که چی توی روح و ذهنم جریان داره ، شاید یه دوست جدید توی زندگی بتونه کمکم کنه. حالم خیلی شبیه این عکسه:

 

فعلا چند تا عکس از تبریزم ببینید

 

 

 

 

و نکته آخر ، ساری گلین

ساری گلین یک افسانه است که در فرهنگ آذربایجان جا داره ، هرچند بچه های امروز کمتر با این داستان آشنا هستن اما واقعیت اینه که این افسانه روایتگر قصه همه عاشقان دردمندیه که در عشق محبوب می سوزن و داغ هجران ذره ذره جگرشون رو آب می کنه. برای من ساری گلین مثل یک رویا توی یه دشت سرسبزه که که معشوقی سوار بر اسب سفید آروم آروم از عشقش دور میشه و در پهنه افق بین چمنزار ها و علف ها تصویرش محو و محو تر میشه. در طول زمان هم این افسانه بصورت تصنیف توسط خیلی از هنرمندان بنام اجرا شده مثلا می تونید با نوای گرم عالیم قاسیمف اون تصنیف رو بشنوید.

با شنیدن این تصنیف دنیای جدیدی پیش چشمان من گشوده شد ، و با خوندن معنای شعر اون این دنیا عمق پیدا کرد و روح ظاهرا خسته ام افق تازه ای برای پرواز به دنیای خیال پیدا کرد ، درست مثل وقتی که بچه بودم و توی دنیای خیال انگیز خوردم سیر می کردم و سیر می کردم.

 

متن ترکی این تصنیف : 

ساچین اوجون هؤرمزلر؛

گولو سولو درمزلر
ساری گلین
بوسئودا نه سئودادیر ؟
سنی منه وئرمزلر
نئیلیم آمان، آمان
ساری گلین
بو دره نین اوزونو،
چوبان قایتار قوزونو،
نة اوْلا بیر گون گؤرم
نازلی یاریمین اؤزؤنو
نئیلیم آمان، آمان
ساری گلین
عاشیق ائللر آیریسی،
شانا تئللر آیریسی،
آیریسی بیر گونونه دؤزمزدیم؛
اوْلدوم ایللر آیریسی
نئیلیم آمان، آمان
ساری گلین
متن از وبلاگ یک مهندس
 
 
ترجمه:
سر موی بلند را نمی‌بافند،
گل تر را نمی‌چینند،
عروس خورشید.(موطلائی)
این سودا (عشق نافرجام)، چه سودایی است،
تو را به من نمی‌دهند،
چه کنم،امان امان
چه کنم،امان امان
عروس خورشید.(موطلائی)
در بلندای این دره،
ای چوپان بازگردان بره(گمشده) را،
چه شود گر روزی من ببینم،
روی یار پرنازم را،
چه کنم،امان امان
چه کنم،امان امان
عروس خورشید .(موطلائی)
عاشق از ایل و طایفه خود جدا افتاده
شانه هم از موها جدا افتاده
تحمل یک روز جدایی‌اش را نداشتم
حالا سالهاست که از او جدا مانده‌ام
چه کنم،امان امان
چه کنم،امان امان
عروس خورشید.(موطلائی)
 

نسخه سه زبانه ترکی، فارسی و ارمنی این تصنیف جان گداز و روح افزا که توسط حسین علیزاده و ژیوان گاسپاریان اجرا شده تقدیم به شما

نظرات (۴)

  • کــــلــوخ کلوخ
  • باید جامعه شناسی می خوندم!!
    پاسخ:
    چرا ؟؟؟
    سلام
    ایشالله که اوضاعتون به احسن وجه تغییر شکل بده
    منم دعاکنید
    آن دم که دلم شنید عهد ازلی
    در"قول الست ربکم"گفت بلی
    والله خدا خلق نمیکرد آتش
    لو اجتمع الناس عل حب علی
    عیدتون مبارک
    پاسخ:
    ممنونم عید شما هم مبارک
  • کــــلــوخ کلوخ
  • چون شناختن خلق و خوی مردم خیلی جذابه
    پاسخ:
    آها از اون نظر؟
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی