تجربه گرافی

تجربه نگاشت ها

تجربه گرافی

تجربه نگاشت ها

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عاشورا» ثبت شده است


گاهی اتفاقاتی در زندگی می افته که وقتی به اون ها دقت می کنیم متوجه می شیم شاید پیام ها و رمز هایی در اون اتفاق ها باشه. درست مثل چند سال پیش که اسمم در قرعه برای حج دانشجویی در اومد ولی نرفتن من تبدیل شد به بزرگترین حسرت زندگیم.
اما اتفاقی که این چند روز ذهن منو به خودش مشغول کرده اینه که
  • امیر


یه نفر نوشته بود مردم اومده بودن تعزیه ، همین که نم نم بارون گرفت همه رفتن خونه هاشون حالا همینا تو سر خودشون میزنن و میگن یا لیتنا کنا معک. درباره اینکه بطور کلی اگر یه بار دیگه کربلا تکرار می شد چقدر از ماها تو لشگر امام حسین بودیم و چقدرمون تو لشگر یزید اصلا نمیخوام بحث کنم ، درباره اینکه همین الان امثال من با بعضی کاراشون آبروی شیعه رو می برن و بهونه برای طعن طاعنان میدن اصلا صحبتی نمیکنم، ولی دلم میخواد کمی صحبت کنم درباره اینکه آیا همین الان و همین امروز کربلا و عاشورا در متن زندگی ما جاری نیست؟

  • امیر