تجربه گرافی

تجربه نگاشت ها

تجربه گرافی

تجربه نگاشت ها

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عکس های روزمره» ثبت شده است

گاهی در زندگی انقدر اسیر روزمرگی ها می شیم که اهدافی رو که مدت ها شاید حتی سال ها بهشون فکر کردیم و براشون برنامه ریزی کردیم فراموش می کنیم.

برخی رو دیدم که در دوران جوانی آرزو های زیادی داشتند و حالا که چند سالی بیشتر وارد زندگی شدند و بار مسئولیت هاشون سنگین تر شد خیلی از اهداف گذشته رو به دست فراموشی سپردند. اما نکته ای که اهمیت داره اینه که ببینیم ما به شخصه در کجای این دایره دوار هستیم؟ و آیا ما خودمون از به فراموشی سپردن اهداف خودمون مصون می مونیم؟

  • امیر


یه نفر نوشته بود مردم اومده بودن تعزیه ، همین که نم نم بارون گرفت همه رفتن خونه هاشون حالا همینا تو سر خودشون میزنن و میگن یا لیتنا کنا معک. درباره اینکه بطور کلی اگر یه بار دیگه کربلا تکرار می شد چقدر از ماها تو لشگر امام حسین بودیم و چقدرمون تو لشگر یزید اصلا نمیخوام بحث کنم ، درباره اینکه همین الان امثال من با بعضی کاراشون آبروی شیعه رو می برن و بهونه برای طعن طاعنان میدن اصلا صحبتی نمیکنم، ولی دلم میخواد کمی صحبت کنم درباره اینکه آیا همین الان و همین امروز کربلا و عاشورا در متن زندگی ما جاری نیست؟

  • امیر


این چند روز درگیر ستاد استقبال از دانشجویان جدیدالورود دانشکده بودم ، این تجربه از اون تجربه های بسیار نابی بود که خیلی دوستشون دارم.

برخورد با دانش آموزانی که تازه قدم به دنیای تحصیلات آکادمیک می گذارن و آشنا شدن با دنیای اون ها

  • امیر


سفر مشهد به طور کلی سفر خاصی است ، دغدغه های سفر های خارجی را نداری ، نگرانیت کمتر است چون می دانی در کشور خودت هستی و در امنیت به سر می بری ، حتی اگر مثل من وسط سفر مریض شوی می دانی کجا بروی و نزد چه کسی بروی ، همچنان که حضرت علی فرمود قدر سلامتی و امنیت جز در نبودنشان دانسته نمی شود.

اما از طرفی هم شوق در وجودت پر می کشد ، آتش اشتیاق در درونت زبانه می کشد، می دانی قرار است نزد چه کسی حاضر شوی و به دیدار چه آقای کریمی بروی، همه بند بند وجودت می شود شوق وصال و در ایستگاه منتظر همسفرانت می مانی

  • امیر


سلام


انشالله فردا عازم مشهد هستم ، سلامتان را به آقا خواهم رساند. عزیزی گفت آهنگ پیشوار تلفنت بالاخره کار دستت داد ...

اگر بتونم از مشهد مطلب آپ می کنم ، داستان این مشهد رفتن رو فقط بگم که بعد از چند ســـــــــــــال یه روز دوستم زنگ زد و گفت امیررضا یه جای دانشگاه داره می بره مشهد ، میای ؟ منم گفتم میام.

خلاصه ایندفعه انگار جدی جدی طلبیده شدم.....

  • امیر

ساخت و ساز ها رو که می بینه آدم تعجب می کنه واقعا . همه هم خالی هستن

یه طرحی چند وقت پیش

  • امیر


دیروز رفتم از چند تا فرشته کوچولو عکس بگیرم 

  • امیر

امروز قصد داشتم یه مطلب طنز آمیز و جالب منتشر کنم ولی صبح که خبر سقوط هواپیما و کشته شدن هموطن هامون رو که شنیدم خیلی حالم گرفته شد ، انشالله خداوند روح درگذشتگان این حادثه رو غریق رحمت کنه و به بازماندگان صبر و به مصدومان حادثه سلامتی عطا کنه
ضمنا داشتم توی خیابون راه می رفتم که چشمم به یه اسباب بازی فروشی افتاد و این هواپیما که تو ویترینش دیدم و دلم بیشتر سوخت.

خوشــــــــا ایّام وصل مهر کیشــــان

کجــــــــا رفتند ایشان، یاد از ایشان

 

همه رفتــــــــند و زیر خاک خفتــــند

بســـــان گنج یک ‏یک رو نهفــــــتند

 

به جامى سر به سر رفتند از هوش

همه زین بزمشـــــان بردند بر دوش


-وحشی بافقی

  • امیر



دیروز رفتیم داداشمو رسوندیم کلاسش و حرکت کردیم و رفتیــــــــــم و رفتیم تا دیدیم رسیدیم امامزاده صالح !

ادامه عکس ها : 

  • امیر

 

دیشب رفتم تو آشپز خونه و می خواستم یه لیوان بردارم که یهو دیدم لبه یکی از لیوانا یه چیزی چسبیده ، رفتم جلوتر و

  • امیر